گروهی از فضانوردان، مهندسان و دانشمندان با بیان اینکه احتمالا یک خرده سیاره در سال 2036 به زمین برخورد می کند، خواستار اتخاذ تصمیم از سوی سازمان ملل به منظور انجام یک ماموریت فضایی جهت منحرف کردن مسیر حرکت آن شدند.
به گزارش مهر، اخترشناسان سرگرم بررسی خرده سیاره ای با نام «آپوفیس» هستند که شانس اصابت آن به زمین در سیزدهم آوریل سال 2036 یک به 45 هزار است. ماموریت انحراف مسیر این خرده سیاره که حدود 460 فوت طول دارد، 300 میلیون دلار برآورد شده است.
«روستی شوئکارت» یکی از خدمه «آپولو 9» که در مارس 1969 زمین را دور زد، اظهار داشت: اگرچه خطر برخورد این خرده سیاره به زمین اندک است اما کنگره آمریکا اخیرا حکمی صادر کرده مبنی بر اینکه ناسا باید تجهیزات خود را به منظور ردگیری خرده سیارات نزدیک به زمین ارتقای بخشد.
وی افزود: تنها «آپوفیس» نیست که سرگرم بررسی روی آن هستیم. تمامی کشورها در معرض خطر قرار دارند و برای کنار آمدن با این مسئله نیاز به تنظیم اصولی کلی داریم.
این فضانورد قرار است هفته آینده طرح جدیدی را تقدیم کمیته استفاده صلح آمیز از فضای سازمان ملل کند تا به موجب آن یک برنامه کاری جهت واکنش جهانی به تهدید خرده سیارات تنظیم شود.
بنا بر گزارش «رویترز»، کاوشگران فضایی انجمن پیشرفتهای علمی آمریکا که متشکل از گروهی از فضانوردان و کیهاننوردان قدیمی هستند در سال جاری یک سری از کارگاه های پیشرفته را جهت بررسی این طرح و ارائه رسمی آن به سازمان ملل در سال 2009 برگزار میکنند.
دهه محرم و عاشورای حسینی بر همه شیعیان تسلیت باد.
برای همین مناسبت با این که مربوط نیست یه نوحه گذاشتم با نام «بوی سیب»
download by bright star
یه فیلم گذاشتم در مورد «خورشید» زمانش کمه ولی از هیچی بهتره!
توسط سوهو(SOHO) فرستاده شده است.
اندازه گیری آسمان
این متن ترجمه آزادی است از"Measuring of sky"نوشته"Jim kaler"
کره آسمانی
ما همواره ظاهرآسمان را مشاهده می کنیم ، نه آن چیزی که واقعا وجود دارد.به علت نیروی گرانشی که از مر کز زمین بر ما وارد می شود ، احساس می کنیم،که بر روی زمین قرار داریم. به عنوان مثال اگر در عرض جغرافیایی 45 درجه قرار گرفته باشیم در مکانی بین خط استوا و قطب شمال هستیم(زاویه ای که مکان شما با خط استوا می سازد را عرض جغرافیایی گویند.) عرض جغرافیایی قطب شمال 90 درجه و استوا0 درجه است. به نظر می آید که زمین در مر کز یک کره آسمانی فرضی قرار دارد و تصور می کنیم در داخل آن قرار داریم و توسط آن کاملا احاطه شده ایم .
بالاترین نقطه این کره ی آسمانی_ درست بالای سرتان_را "نقطه فراز "می نامند ونقطه مقابل آن "نقطه نشیب" گویند . در میان این نقاط بزرگترین دایره کره را " افق " گویند، که این دایره ی کره آسمانی توسط صفحه ی مماس با پاهای شما بر روی کره زمین قطع می شود.هر آنچه که در بالای افق قرار دارد برای ما قابل مشاهده است و هر آنچه که در زیر آن قرار دارد غیر قابل مشاهده است.
با کره آسمانی مشابه با زمین رفتار می کنیم و نقاط معادلی را برای آن تعریف می کنیم . (دقیفا این کار مشابه این است که مقیاس زمین را تغییر داده باشیم و در اندازه بزرگتری راجع به آن صحبت کنیم .) با امتداد دادن محورهای گردش زمین قطب های شمال و جنوب کره آسمانی وباگسترش دادن صفحه ی استوایی زمین ، استوای آسمانی را تعریف می کنیم دایره اطراف کره ی آسمانی که نقاط فراز و نشیب ، قطبهای شمال و جنوب کره آسمانی را شامل می شود"نصف النهارکره آسمانی" می نامند، نقاط تقاطع میان نصف النهار آسمانی وافق را شمال وجنوب کره آسمانی .وتقاطع میان استوای آسمانی و افق را غرب وشرق کره آسمانی تعریف می کنیم.تقاطع نصف النهار آسمانی و استوای آسمانی که در شکل با حرف یونانی سیگما نشان داده شده است به اندازه زاویه ای برابر با عرض جغرافیایی از نقطه فراز فاصله دارد. >گردش زمین به دور قطب هایش از غرب به شرق (عکس عقربه های ساعت زمانی که از بالای قطب شمال نگاه می کنیم.) صورت می گیرد که به نظر می آید آسمان در جهت دیگر به دور قطب های شمال و جنوب کره ی آسمانی موازی با استوای آسمانی می گرددوهمچنین می توانیم زوایایی معادل با زوایای تعریف شده بر روی زمین ، بر روی کره آسمانی تعریف کنیم.البته دقت کنید که اگر در نیمکره ی جنوبی قرار داشته باشیم ، قطب جنوب کره آسمانی در بالای افق قرار دارد وقطب شمال آن در زیر آن قرار دارد. ستاره ای که بر روی کره آسمانی قرار دارد به نظر بیننده یک مسیر روزانه را طی می کند(دایره قرمز رنگ) زاویه ی عمودی ساخته شده توسط ستاره ، در شمال یا در جنوب استوای آسمانی مشخص کننده ی میزان انحراف آن است که در شکل با حرف یونانی دلتا نشان داده شده است . زمانی که ستاره در زیر افق قرار می گیرد ،غروب کرده است و. زمانی طلوع می کند که در بالای افق قرار بگیرد .اگر مسیر روزانه ی ستاره ای همان استوای آسمانی باشد آنگاه دقیقا در شرق طلوع می کند و درغرب غروب می کند.زمانی که میزان انحراف در شمال زیاد شود(90 درجه _عرض جغرافیایی) آنگاه ستاره در "دور قطبی" قرار می گیرد و دیگر امکان قرار گرفتن در زیر افق را ندارد و همیشه قابل مشاهده است و اگر انحراف در جنوب زیاد شود ستاره هیچگاه طلوع نمی کند و قابل مشاهده نیست. | |||||||||||||||||||||||||
کره آسمانی:celestial sphere | |||||||||||||||||||||||||
دایرﺓالبروج با اینکه زمین به دور خورشید می گردد اما ما احساس می کنیم که ساکن هستیم ، و به نظر می آید که خورشید یک بار در سال ، در جهت عکس عقربه های ساعت ( ازغرب به شرق، در جهت مخالف حرکت روزانه اش در آسمان) در طول یک مسیر پیوسته و یکنواخت که "دایرﺓ البروج"می نامند، به دور زمین می گردد با توجه به اینکه یک سال ،365 روز(به طور دقیق365/24422.) دارد و دایره 360 درجه است، خورشید با گامهایی آهسته که کمی کمتر از یک درجه در هر روز است، به سمت شرق حرکت می کند.در زمانهای یکسان به طورپیوسته از شرق به غرب حرکت می کند(البته به نظر می آید که حرکت می کند.) که این از نتایج گردش زمین است.وحرکتش کمی آهسته تر از دیگر ستاره هاست که به علت جریان همزمان شرقی اش است. عمودهای وارد برسطح دایره البروج را به عنوان قطب های دایره البروج تعریف می کنیم .قطب شمال دایره البروج در صورت فلکی اژدها و قطب جنوب آن درصورت فلکی ماهی طلایی قرار دارد . در طول زمانی که خورشید مسیر دایره البروج را طی می کند،به نظر می آید که ازمقابل 12 صورت فلکی یاستانی عبور می کند که آنرا منطقه البروج می نامند.
خط دوم،در هر یک از خانه های جدول ، میانگین تاریخ هایی را که خورشید وارد آن صورت فلکی می شود ، بدست می دهد، که مرزهای صورت های فلکی ، برحسب مصوبات رسمی واحد بین المللی نجوم در 1920 در نظر گرفته شده است . البته آنها به میزان اندکی به نزدیکی به یک سال کبیسه ، وابسته هستند. مرزهای صورت فلکی مدرن"مار افسای" واقع در دایره البروج از میان صورت های فلکی عقرب و قوس عبور می کند که آن را به صورت غیر رسمی سیزدهمین صورت فلکی" منطقه البروج" بشمار می آورندT اما بخش ثابتی از منطقه البروج کلاسیک به شمار نمی آید و خورشید در 30 نوامبر وارد آن می شود. دوبار در یک سال خورشید از خط استوا می گذرد،یک بار حدودا در 20 مارس از نقطه ای که آن را "نقطه اعتدالی بهار" می نامند و دیگری در 23 سپتامبر که آن را "نقطه اعتدالی پاییز" می نامند. در این تاریخها ، انحراف خورشید(نسبت به استوای آسمانی) صفر درجه است و دقیقا در شرق طلوع می کند و در غرب غروب می کند، که در این هنگام12 ساعت روز است و12 ساعت شب، از این رو آنها را نقاط اعتدالی شب وروز می نامند.این گذرگاههابه ترتیب اعلان شده مصادف با شروع بهار و پاییز در نیمکره شمالی است(شروع پاییز و (زمستان در نیمکره ی جنوبی | |||||||||||||||||||||||||
صورت فلکی مار افسای:opiuchus | |||||||||||||||||||||||||
مختصات و زمان مکان شما بر روی زمین توسط عرض جغرافیایی(موقعیت نسبت به شمال و جنوب، که در تصویر مشخص شده است.) و طول جغرافیایی که موقعیتان را نسبت به شرق و غرب مشخص می کند، معین می شود نصف النهار هر نقطه را دایره ای در نظر می گیرند که از قطب شمال ، نقطه مورد نظرو قطب جنوب عبور می کند.نصف النهارگرینویچ واقع در انگلیس را به عنوان نصف النهار مبدا در نظر می گیرند، وتمام نصف االنهار ها از استوا عبور می کنند جابه جایی زاویه دار یک ستاره به سمت غرب نصف النهار آسمانی را (که مانند طول جغرافیایی در طول استوای آسمانی است.) " زاویه نصف النهار جغرافیایی"می نامند.،که واحدها براساس زمان (ساعت ، دقیقه ، ثانیه ) در نظر گرفته می شود(هر 15 درجه را یک ساعت در نظر می گیرند | |||||||||||||||||||||||||
نقاط اعتدالی و انقلاب ها نقاط اعتدالی و انقلابی در صورت های فلکی باستانی دایره البروج در جدول زیر مقایسه شده اند
مطلب زیر را بخوانید.* یکی از نتایج نیروی جاذبه ماه و خورشید بر روی زمین برآمدگی ناچیز استوایی زمین است .محورهای گردش زمین در فضا ثابت نیستند، محورها از قطب شمال کره آسمانی بر روی یک دایره به سمت قطب شمال دایره البروج حرکت می کند که این حرکت بسیار کند و در حدود 26000سال طول می کشدکه این حادثه را "انحراف از مسیر"می نامند. در طی این مسیر ،عبور از هر یک از صورت های فلکی دوازده گانه حدود 2100 سال طول می کشد.در حقیفت در هر 72 سال ما یک درجه به عقب باز می گردیم و در 2100 سال ما یک صورت فلکی را ترک و به صورت فکلی دیگر وارد شده ایم.به عنوان مثال ،در دوران مصر باستان قطب نزدیک به ستاره آلفای صورت فلکی اژدها بوده است.. با گردش محورزمین ،استوای آسمانی نیز حرکت می کند و این باعث تغییرنقاط اعتدالی و انقلابی نسبت به ستاره های زمینه می شود.در دوران باستان نقطه اعتدالی بهار در برج حمل قرار داشته است،این علتی برای اولین بودن این برج در تقسیم بندی باستانی صورت های فلکی است،که در این دوران نقاط انقلابی تابستان و زمستان در صورت های فلکی سرطان و جدی قرار داشته است، واین وجه تسمیه" مدار راس ااسرطان" و" مدار راس الجدی "که در اصول نجومی تاثیر عمیقی داشته اند ، نیز هست. |
بشر در طول تاریخ همواره مجذوب آسمان شب بوده است. انسانی که صدها سال پیش میزیست شگفتیهای فراسوی آسمان را چنان میدید که هر اجرام آسمانی را به یک شکلی تشبیه می کرد. پیشرفت اختر فیزیک این تصور را دگرگون کرد. تصویر آسمان در نظر اختر شناس امروز ، آشناتر و زیباتر ، اما پیچیده است. با مطالعه اخترشناسی میتوانیم این جهان را سرشار از شگفتیها را بیشتر بشناسیم. ستارگان نورانی نامهای مشخص دارند، نام آنها را شکل ستارگان توصیف و نامگذاری میکنند.
بسیاری از ستارهها و صورتهای فلکی ، نام خود را از تمدنهای باستانی و اولیه به هدیه گرفتهاند. برای مثال با جستجویی ساده در آثار تاریخی به داستانها و افسانههای بسیاری در مورد صورت فلکی جبار دست خواهید یافت که به دوران سامریها ، روم باستان و بسیاری تمدنهای دیگر باز میگردد. با مراجعه به کتابها و منابع نجومی به نامهایی برای ستارگان بر میخوریم که در هیچ یک از قواعد نامگذاری ستارگان نمیگنجد.
نام بسیاری از ستارهها به نحوی با نام صورت فلکی خود در ارتباط است. برای مثال Deneb به معنی دم همان ستارهای است که در قسمت انتهایی و دم صورت فلکی قو یا دجاجه قرار دارد. گاهی نیز نام ستارگان بر اساس ویژگی خود آن ستاره میباشد و هیچ ارتباطی با نام صورت فلکی خود ندارد. برای مثال سیروس به معنی داغ و سوزان میباشد. با این ترتیب این نام ، لایق درخشانترین ستاره آسمان میباشد و در عین حال هیچ نشانی از نام صورت فلکی خود در آن موجود نمیباشد. نورانیترین ستاره صورت فلکی حوت جنوبی ، فم الحوت (Famolhout) و ستاره متغییر صورت فلکی پرساروس ، راس الغول (Algol) نامیده میشود.
به ندرت نامهای شگفت انگیز در میان نامها یافت میشود که در آنها نه نشانی از ارتباط با صورت فلکی هست و نه ارتباطی با ویژگی خود آن ستاره. برای مثال در صورت فلکی خرگوش ستارهای وجود دارد که از گذشته به نام Nihal خوانده میشده است. Nihal در اصطلاح به معنی "شترها عطش و تشنگی خود را رفع میکنند" است. نام برخی از ستارگان عربی است و معمولا با استفاده از حرف تعریف "ال" که در جلوی آنها میآید شناخته میشوند مانند Algol.
بسیار از این نامها در زمانهای مختلف به شکلهای گوناگون آمدهاند و گاهی "ال" از این نامها حذف شده است، مانند همین ستاره Algol که در برههای از تاریخ با نام Ghoul خوانده شده است. برخی دیگر از نامها دارای ریشههای یونانی و لاتین و یا حتی چینی میباشند. در این میان گاه با نامهای برخورد میشود که دارای ریشه فارسی بوده ولی در شکل ظاهری آن هیچ نشانی از فارسی یافت نمیشود و عمدتا در میان نامهای عربی و یا لاتین دسته بندی میشوند. حال به بررسی سیستمهای نام گداری میپردازیم که ویژه ستارگانی است که تنها با چشم غیر مسلح دیده میشوند.
در سال 1603 میلادی (Johann Bayer (1572 - 1625 وکیل آلمانی که بسیار به نجوم علاقمند بود، بر اساس اطلاعات و دیتاهای منجم دانمارکی تیکو براهه (Tycho Brahe (1546 - 1601 یکی از منسجمترین اطلسهای آسمان به نام Uranometria را تدوین کرد. این اطلس حاوی 51 جدول میباشد که 48 جدول آن هر کدام به یکی از 48 صورت فلکی بطلمیوسی اختصاص یافته است و یک جدول به 12 صورت فلکی جدید که توسط 2 کاشف هلندی - آلمانی Pieter Dircksen Keyzer و Frederick de Houtman در نیمکره جنوبی آسمان کشف شده بود اختصاص یافت. 2 جدول دیگر نیز به تمامی بخش شمالی و جنوبی کره سماوی اختصاص داده شد.
بایر ستارههای هر صورت فلکی (تنها ستارگانی که با چشم غیر مسلح دیده میشد) را بر اساس میزان روشنایی یا قدر آنها دسته بندی کرد. سپس به هر یک از ستارهها یکی از حروف کوچک یونانی را از آلفا تا امگا اختصاص داد. بعد از این 24 حرف به سراغ حروف کوچک لاتین رفت و هر یک از این حروف را بجز j و u (که ممکن بود با i و v اشتباه شود) به هر یک از ستارههای باقیمانده نسبت داد.
سپس به عنوان پسوند نام صورت فلکی را پس از این حرف ذکر کرد. برای مثال نام درخشانترین ستاره در صورت فلکی قنطورس alpha Centauri ذکر شد. در این دسته بندی ستارگان یک صورت فلکی که بسیار به هم نزدیک بودند و یا درخشندگی یکسانی داشتند نام یکسانی گرفتند. برای مثال در فهرست بایر 6 ستاره در قسمت گرز صورت فلکی جبار نام pi Orionis گرفتند که امروزه این 6 ستاره توسط منجمین با نامهای π1 - π6 Orionis تصحیح شدهاند.
سیستم نام گداری بایر محدودیتهایی داشت. از آن جمله میتوان به محدودیت در تعداد حروف یونانی و لاتین اشاره کرد. مشکلی که بیش از این مسئله به چشم میخورد، دشواری بیش از حد در درجه بندی نور ستارگان کم نوری بود که با چشم غیر مسلح به سختی دیده میشد و مقایسه و دسته بندی بر اساس میزان درخشنگی این ستارهها را دشوار میساخت.
John Flamsteed منجم درباری انگلیسی در نامهای به انجمن منجمین سیستم نامگذاری بایر را به باد انتقاد گرفت و خواهان لغو آن شد. او در این نامه پیشنهاد کرد که بجای حروف کوچک یونانی و لاتین از شماره استفاده شود و بجای دسته بندی بر اساس روشنایی ستارگان یک صورت فلکی ، موقعیت ستاره در آن صورت فلکی از غرب تا شرق به عنوان معیار قرار گیرد. به این معنی که غربیترین ستاره هر صورت فلکی با شماره 1 مشخص شود و اولین ستارهای که در شرق این ستاره بیاید با شماره 2 مشخص شود و به همین ترتیب تا شرقیترین ستاره آن صورت فلکی.
برای مثال غربیترین ستاره صورت فلکی قنطورس با نام 1 قنطورس مشخص شد. به این ترتیب میتوان گفت که سیستم نامگذاری Flamsteed نسخه تصحیح شدهای از سیستم بایر بود. انجمن منجمین این قاعده را پذیرفت، با این حال سیستم نامگذاری بایر را نیز برای ستارگانی که با چشم بخوبی دیده میشد معتبر دانست. به همین دلیل بسیاری از ستارگان که با چشم برهنه دیده میشود نامهای متفاوتی دارد، برای مثال Deneb ، Alpha Cygni و 50 Cygni همگی نامهای یک ستاره میباشند.
با ورود دروبینهای نجومی به عرصه ، نامگذاری ستارگان وارد مرحله جدیدی شد. دروبینهای نجومی دنیایی نو از ستارگان را به منجمین معرفی کرد و نیاز به قاعدهای جدید برای نامگذاری هر لحظه بیشتر حس میشد. در همین موقع بود که انجمن منجمین و ستاره شناسان تعداد انبوهی از کاتالوگهای نجومی را در مقابل خود یافتند که در آنها هر منجم بر اساس سلیقه خود به نامگذاری ستارگان پرداخته بود.
گروهی ترتیب یافتن هر ستاره را معیار قرار داده بودند و گروهی مختصات و بخصوص میل هر ستاره را و گروهی دیگر تاریخ کشف آن ستاره و گروهی رده طیفی و رنگ و سایر ویژگیهای ستاره را معیار قرار دادند. این تنوع تا حدی بود که برای یک ستاره گاه چندین اسم متفاوت یافت میشد و این خود کار را دشوارتر کرده بود. انجمن ستارشناسان به منظور ایجاد وحدت ، مختصات هر ستاره بر حسب میل و بعد به همراه سال کشف آن ستاره یا سال نشر آن اطلس را به عنوان معیار در نظر گرفت.
دسته وسیعی از ستارگان را ستارگان دوتایی یا چندتایی تشکیل میدهند. مؤلفههای یک مجموعه دوتایی یا چندتایی در صورتی که دارای فاصله قابل تشخیص از یکدیگر باشند با استفاده از اعداد و بر اساس موقعیت غربی شرقی نامگذاری میشوند. برای مثال Alpha Librae یک مجموعه دوتایی با مؤلفههای تمیز پذیر است. مؤلفه غربی این مجموعه 1-Alpha و مولفه شرقی Alpha-2 نام میگیرد. در اینگونه مجموعهها با حرکت به شرق این اعداد نیز بالاتر خواهند رفت.
در سیستمهای چندتایی (یا همان سیستمهای دوتایی) هنگامی که مؤلفههای مجموعه به هم خیلی نزدیک باشند درخشش مؤلفهها معیار نامگذاری است به این ترتیب که ستارهای که پرنورترین ستاره و مؤلفه اصلی مجموعه است با A و ستاره کم نور تر با B نام گذای ادامه مییابد. برای مثال ستاره سیروس خود جزئی از یک مجموعه دوتایی است و ستاره همدم آن یک ستاره از نوع کوتوله سفید میباشد. به ستاره سیروس که با چشم برهنه به راحتی دیده میشود مؤلفه A و کوتوله سفید همدم آن عنوان B را به خود میگیرد.
نامگذاری این ستارگان را میتوان بر اساس همان طرح مورد تأیید انجمن ستاره شناسان انجام داد، اما دلایل تاریخی حاکی از آن است که این قاعده گاهی کار را بسیار دشوارتر خواهد کرد. بدین منظور برای نامگذاری دسته بزرگی از ستارگان یعنی ستارگان متغیر قاعده زیر را برمیگزینیم. نخستین ستاره متغیر کشف شده در هر صورت فلکی چنانچه بر اساس معیار بایر و یا Flamsteed نام گداری نشده باشد با حرف R و به دنبال آن ، نام صورت فلکی خوانده میشود. برای مثال نخستین ستاره متغیر که در صورت فلکی Cetus یافت شد و بر اساس معیار بایر و Flamsteed نامگذاری نشده بود R Ceti نام گرفت.
دومین ستاره کشف شده در آن صورت فلکی نام S و سپس T و همینطور تا Z را به خود میگیرد. این قاعده 9 ستاره اول کشف شده را در هر صورت فلکی نامگذاری میکند. برای ستاره 10 ام به بعد نامRR و سپسRS و سپسRT و همینطور تا RZ سپس SS وST و همینطور تا SZ. آنقدر این ترتیب را ادامه میدهیم تا به ZZ برسیم. این مجموعه نیز 54 ستاره متغیر را در هر صورت فلکی نامگذاری میکند. برای ادامه از AA شروع میکنیم و به همان شکل قبل تا AZ و سپس BB تا BZ.
آن قدر این کار را ادامه میدهیم تا با QZ برسیم. تا انجا 334 ستاره نامگذاری شده است. برای ادامه از حرف V به همراه یک شماره که از 335 شروع می شود کار را دنبال میکنیم. برای مثال V335 ، V336 و … . به دو نکته در این نامگذاری باید توجه کرد. اول اینکه QZ در این مجموعه جایی ندارد و دوما اینکه توجه کنید که هیچگاه در این نامگذاری حرف دوم بالاتر از حرف اول (در ترتیب الفبا) نمیباشد. یعنی هیچگاه به عنوان مثال BA یا CB یا SR یا ... نداریم.
این نام مشخصه کاتالوگی است که در اواسط قرن 19 توسط Bonner Durchmusterung تهیه شد. در این مجموعه نام چند صد هزار ستاره با قدر روشنتر از 10 گرد آوری شده است. این کاتالوگ حاوی موقعیت این ستارهها میباشد و فهرستی نیز بر اساس همین موقعیت در این کاتالوگ موجود میباشد. اعداد کاتالوگ بر اساس شمارش ستارگان در یک میل خاص از شمال به جنوب تعیین شده است. بنابراین BD numbers بیانگر میل به همراه یک عدد بالا رونده بر اساس شمارش ستاره در این میل خاص میباشد.
برای مثال BD + 31o216 به معنی 216 ستاره در محدوده میل 31+ و 32+ میباشد. BD محدوده میل بین 90+ تا 22+ را پوشش میدهد. (CD (Cordoba Durchmusterung و (CPD (Cape Photographic Durchmusterung کار مشابهی را برای مناطق جنوبیتر انجام میدهند.
ستارگان درخشانتر از قدر 6.5 با شمارهای که بر اساس افزایش بعد افزایش مییابد مشخص میشود. پیشوند HR و یا BS در جلوی این شماره نوشته میشود. برای مثال HR1099.
در این کاتالوگ ستارگان درخشانتر از قدر 8.5 و کمی ضعیفتر بر اساس رنگ و رده طیفی دسته بندی و نامگذاری میشوند. برای مثال HD183143.
ستارگان دوتایی بر اساس سیستم کاتالوگی به شکل زیر نامگذاری میشوند. ابتدا یک شماره و سپس نام کاشف و یا بوسیله شماره آنها در هر یک از کاتالوگهای:
نامگذاری مؤلفههای اصلی مجموعههای دوتایی همانطور که ذکر شد بر اساس درخشندگی و با استفاده از حروف A و B و ... نیز امری متداول است.
این کاتالوگ حاوی نام و موقعیت ستارگانی است که دارای موقعیت بسیار مناسب و قابل آدرس دهی است. سنسورهای راهبری تلسکوپ فضایی هابل بر اساس آن کار میکند و هدف اصلی تهیه این کاتالوگ نیز همین بوده است. ستارگان این مجموعه ستارگان درخشانی نمیباشند و دارای قدری در حدود 13 میباشند. آسمان توسط این ستارگان به قسمتهای مختلف تقسیم میشود و ستارگان در هر یک از این منطقهها شماره گذاری منحصر به آن منظقه را دارند. برای مثال: GSC 4068/1167
کاتالوگهای دیگری نیز موجود میباشد که به فهرست کردن اجرام غیر ستارهای پرداخته است که از آن جمله میتوان به:
Messier Catalog با مشخصه M
New General Catalogue of Nebulae and Star Clusters با مشخصه NGC
Index Catalog با مشخصه IC