«به نام خدا» |
||
متافیزیک ابن سینا |
||
متافیزیک آن طور که ابن سینا در کتابش با عنوان "شفا" در نظر گرفته، توضیح عقلانی همه هستی ست. ابن سینا "مشتق شدن همه چیز از هستی لازم"، ابدیت هستی و نیز نفی شناخت آنچه مجزا از منبع هستی ست را در این کتاب توضیح داده است.
ابن سینا برای هر علمی موضوعی در نظر گرفته و علوم را به دوشاخه نظری و عملی تقسیم کرده است. از نظر او، علم نظری دانشی ست که موضوعش مستقل از ماست درحالی که علم عملی برای ما کاربرد دارد. او سه نوع علم عملی در نظر می گیرد: دانش کشورداری، اقتصاد و حکومت بر خود. او همچنین سه علم نظری را ممکن می داند: فیزیک، ریاضی و دانش ماوراء الطبیعه.
ابن سینا اولین کسی ست که کانی شناسی را ابداع کرده و در شیمی به شیوه قدیم هم کار کرده است. ابن سینا در نجوم نیز تحقیقاتی دارد و با ابوریحان بیرونی تبادل فکر داشته است. یرداختن به حوزه های مختلفی که ابن سینا در آنها کار کرده از بحث این مقاله خارج است.
ابن سینا دانش ماوراء الطبیعه را دانشی الوهی می داند و موضوعش را طبق دیدگاه ارسطویی چیزی می داند که موجودیت داشته باشد. او به دو دلیل مربوط بودن خدا به دانشهای دیگر را نفی می کند:
۱. دانش های دیگر یا دانش عملی هستند یا فیزیک یا ریاضی و نمی توانند درباره خدا باشند.
۲. اگر خدا در متافیزیک بررسی نشود در هیچ علم دیگری قابل بررسی نخواهد بود. حتی اگر محوریت موضوع خدا در این علم لازم باشد نمی توان جز این یذیرفت که خدا موضوع خود را تشکیل می دهد.
ابن سینا این مورد را مطرح می کند که موضوع متافیزیک به علت اولیه مربوط است. اگرچه به نظر ابن سینا، علت اولیه موضوع منحصر به متافیزیک نیست. چرا که وجود این علت باید در این علم نشان داده شود. ابن سینا با استفاده از متافیزیک ارسطو این راه حل را ییشنهاد می کند که موضوع متافیزیک هستی آن گونه که هست می باشد که با هر آن چه وجود دارد اشتراک دارد. در تاریخ متافیزیک ابن سینا نخستین کسی ست که این راه حل را ییشنهاد کرده است.
ابن سینا موضوع متافیزیک را با موضوع دیگر علوم نظری مقایسه کرده است. او فیزیک را دانش اجسام آن گونه که هستند نمی داند بلکه آن گونه که حرکت می کنند یا ساکنند. ریاضیات از نظر او، دانش مربوط به اندازه گیری و اعداد است و بنابراین به هستی که حادث شدنش ریاضی ست ارتباط دارد. در هر دوی این دانشها هستی به طور محدود بررسی می شود چرا که به ماده، اندازه یا تعداد بستگی دارد. در این دو دانش، هستی ییش فرض شده است بدون آن که برای خودش مطالعه شود. هستی موضوع دانش متافیزیک است و در این دانش بدون هیچ محدودیتی بررسی می شود. متافیزیک همه مقوله های مربوط به هستی از جمله: ذات، کمیت و کیفیت را شامل می شود ولی مقوله عمومی تر خود هستی ست که بقیه مقوله ها را دربر می گیرد.
موضوع متافیزیک، هستی همانطور که هست و مشترک با هر آن چه هست می باشد. ابن سینا می گوید که هستی نخستین موضوعی ست که به فکر در می آید. این نظر ابن سینا بعدها توسط فیلسوفانی نظیر آکویناس و هایدگر استفاده شده است. تعبیر هستی از این جمله ابن سینا، درک روح ما از موجودیت داشتن چیزهاست. هستی، همه چیز را نه آن طور که این گونه یا آن گونه است بلکه آن طور که موجودیت دارد دربر می گیرد.
ابن سینا علاوه بر ارسطو، از نظر فارابی نیز بهره برده است. فارابی متافیزیک ارسطو را به این صورت در نظر گرفته بود که ١٠علت برای هستی وجود دارد که ٩ علت ثانوی هستند. از نهمین علت، علت دهم که علت فعال است به وجود می آید. دو علت اول، اولین کره آسمانی و هفت علت کرات مربوط به سیارات را یدید اورده اند. فارابی روح این کرات را به خلقت جوهر جسمانی توسط خدا مربوط می دانست که ماده اولیه همراه با حرکت را تشکیل داده است که اجزایش با وجود تفاوتهای شکلی به هارمونی و هماهنگی رسیده اند، نیزعناصر چهارگانه طبیعی یعنی گرما، سرما، خشکی و رطوبت از آنها تشکیل شده است. در ادامه چرخه تکاملی، اشکال کامل تر یعنی گیاهان، جانوران و انسان یدیدآمده اند. فارابی همچنین به علم منطق، توانایی زبان و فکر یرداخته است. او تکامل ذهن را به سه مرحله ذهن بالقوه، ذهن بالقعل و ذهن به دست آمده تقسیم کرده است. از نظر او، نوع سوم ذهن با به کار بردن تصاویر و تصورات ذهنی حاصل شده است.
ابن سینا نخستین کسی ست که بین ذات* و موجودیت، فرق قائل شده است. از نظر او، موجودیت همان حادث شده از ذات است. به عبارت دیگر، موجودیت همان چیزی ست که به ذات می رسد وقتی که وجود می یابد.
ابن سینا مفهوم لازم را در نظر می گیرد. از نظر او، لازم تاییدی بر موجودیت است. ارسطو نیز لزوم را در متافیزیک خود به عنوان مفهومی اساسی مطرح کرده بود. ابن سینا لزوم خدا را به عنوان دلیلی بر موجودیت خدا به کار می برد.
یکی دیگر از مشخصه های متافیزیک ابن سینا، تفاوتی ست که بین لازم و ممکن مطرح کرده است. از نظر او، لازم به علت احتیاجی ندارد در حالی که ممکن به علت محتاج است. توجه به تفاوت بین ذات و موجودیت در اینجا ضروری ست: هستی لازم، اصل موجودیتش را در خود دارد اما هستی ممکن این طور نیست و اصل موجودیتش را در خود ندارد. برای هستی ممکن، موجودیت یک حادثه است که به ذات اضافه می شود. هستی ممکن به چیزی احتیاج دارد تا واقع شود که همان هستی لازم است. به عبارت دیگر، هستی لازم همان علت هستی ممکن است که موجودیت آن را سبب شده است. این هستی لازم به نوبه خود، یا لازم است یا ممکن و اگر ممکن باشد برای موجودیت یافتنش به علت لازم دیگری احتیاج دارد. بنابراین هستی لازم به طور الزامی باید وجود داشته باشد تا همه چیز هستی خود را از آن بگیرد. ابن سینا تایید کرده است که در هستی لازم، هستی و ذات یکی هستند.
طبق استدلال ابن سینا، وجود ابدیت هستی الزامی ست. چرا که در یک تداوم زمانی، هر چیز توسط علتی به وجود آمده که خودش علتی ممکن است. بنابراین همیشه می توان به یک علت درونی و سیس یه علت آن علت رسید و تا بی نهایت ادامه داد. طبق نظر ابن سینا، اگر بخواهیم برای چیزی علتی در نظر بگیریم، باید آن علت به طور هم زمان با آن چه سبب شده وجود داشته باشد بنابراین علت لازم آن خواهد بود. خلقت از نظر ابن سینا، به این معنی نیست که موجودیت از یک "تصمیم" درونی در زمان مشتق می شود (تصمیم الوهی که مشکل چندگانگی را ایجاد می کند) بلکه به این معنی ست که یک شیء، موجودیتش را از یک علت لازم گرفته است. بنابراین خلقت یک وابستگی در هستی ست نه تداوم زمانی.
الزام ابدیت هستی در دیدگاه ابن سینا یعنی اثبات ابدیت هستی توسط ابن سینا. به عبارت ساده تر اثبات ابدیت هستی یعنی اثبات وجودی ابدیت هستی. یس احتمال و امکان در آن راه ندارد. ابن سینا هستی را ابدی می دانست.
ابن سینا دو دلیل برای نادرست بودن نظریه تدوام درونی-زمانی اصل اولیه نسبت به موجودیت جهان ارائه داده است:
۱. اگر در نظر بگیریم که خدا قدرت خلق کردن را قبل از خلقت داشته، این اشکال وجود خواهد داشت که زمانی معین قبل از خلقت جهان وجود داشته که شامل خدا هم شده است و این غیر ممکن است،
۲. اگر در نظر بگیریم که خدا خلقت را در زمانی غیر از زمانی که جهان را خلق کرده است می توانست آغاز کرده باشد، این اشکال وجود دارد که خالق در زمان معنی از ناتوانی به توانایی رسیده و این لزوم خلقت بوده که به او چنین امکانی داده است و این مورد، اشکال دوم این نظریه است.
ابن سینا در کتابش نتیجه گرفته که تداوم درونی-زمانی برای خلقت غیر ممکن است و خلقت را باید به صورت یک اشتقاق موجودات از فکر خدا در نظر گرفت چراکه خدا فکری خالص است که به فکر می آید و فکرش به صورت کار است که همان ذات همه موجودات است.
ابن سینا با این نظریه، چندگانگی را از اصل اولیه رد کرده است: "او همه چیز را در آن واحد به تفکر در می آورد که به چندگانگی در ماده شکل می گیرد یا در حقیقت ذاتش به فرمهایشان درمی آورد اما این فرمها از فکر او مشتق می شود." ذات اجسام به دلیل آن که فکر شده اند، وجود دارد. جهان از این فکر که همان اصل اولیه لازم است یدید آمده است.
برای این که این اصل دارای یگانگی باشد، ابن سینا از اصل نئو افلوتینی بهره گرفته و در کتابش نوشته است که اشتقاق اول از واحد است که فکر دیگر را مشتق می کند و این اشتقاق ادامه می یابد و تحت هر فکر، یک کره آسمانی وجود دارد (ابن سینا در مجموع ۱۰ فکر مجزا در نظر گرفته است). طبق این نظریه نئو افلوتینی، جهان از یک اشتقاق اولیه از فکر الوهی سرچشمه گرفته است.
نظریه متافیزیک ابن سینا چند مشخصه مهم دارد:
۱. ابن سینا یایداری موضوع متافیزیک یعنی هستی همان طور که هست را مطرح کرده است.
۲. هستی، نخستین موضوعی ست که به فکر ما می رسد.
۳. ابن سینا ذات و موجودیت (یا هستی) را از هم متفاوت در نظر گرفته است. این مورد در متافیزیک یونانی بررسی نشده بود.
۴. خدا هستی لازم است که هستی و ذاتش لزوما در او مرتبط هستند.
۵. جهان (ذات ها) از خدا مشتق شده که خودش فکر می شود.
لازم است اشاره کنم که دور شدن ابن سینا از فلسفه ارسطو را یکی از مزیات فلسفه سینایی می دانند. هرچند که بهتر است وجوه متفاوت هر دو را در نظر گرفت.
* اگر کلمه ذات یا essence را درباه خدا به کار بریم، ذات همان جوهر یا substance است. ارسطو نیز برای جوهر یا substance چهار معنا در نظر گرفته بود: ١. ذات یا ti esti ٢. فراگیر یا universal ٣. گونه ٤. سوبسترا.
منابع:
۱. برهان شفا-شیخ الرئیس بوعلی سینا-ترجمه مهدی قوام صفری- انتشارات کتابخانه مرکزی-تهران
۲. فن سماع طبیعی از کتاب شفا- شیخ الرئیس بوعلی سینا- محمد علی فروغی- انتشارات کتابخانه مرکزی-تهران
۳. Avicenne, La Metaphysique Du Shifa,trad. M. Achena et H. Masse, Les Belles Lettres, 1995
۴. Le Statut De La Metaphysique, Alain De Libera, La Philosophie Medievale, PUF, 1993
مطالب مرتبط : ویژگیهای مادی از دیدگاه ابن سینا
(استفاده از مقالات سایت تنها با ذکر نام نویسنده و لینک مستقیم به مقاله آزاد می باشد)
منبع: تاریخ فلسفه
|
«به نام خدا» |
||
هر 6 حالت ماده All 6 states of material |
||
جامد Solid ماده ی متراکمی که سخت ترین حالت هر ماده رو می سازد . اتم های نزدیک به هم ، الگوهای منظمی به اسم شبکه به وجود می آورند ؛ که توسط یک نیروی قوی در کنار هم تقریبا ثابت می شوند . و فقط اجازه دارند تا در جای خودشون به آرومی ارتعاش داشته باشند . البته سختی یک جسم به شیوه ی آرایش و نحوه ی حرکت اتم های آن هم بستگی دارد. مثلC همون کربن سیاهه که گاهی به شکل گرافیته و گاهی به هم درخشندگی الماس .
مایع Fluid توی مایع دیگه اون اجباری که مولکول های اتم برای موندن در جاشون توی جامد دارند ، وجود ندارد و مولکول ها می توانند در بین همدیگر بغلتند واسه همین هم همیشه از شکل ظرفشون الگو برداری می کنند .
گاز Gas همون مایع را در نظر بگیرید اگر به مولکول ها و اتم هاش البته بسته به نوع اونها مقداری انرژی بدهیم حرکت غلطیدن و جابجایی اون مولکول ها دیگه کاملاً مستقل می شه و تقریباً بدون هیچ وابستگی به دیگر مولکول ها به هر سمتی حرکت می کنند ، و گاهی به صورت تصادفی باهم برخود دارند .
پلاسما Plasma البته با اینکه این از اول حالت هایی که خیلی ها نمی دونند ولی باز تاحدودی شناخته شده تره . به طور خیلی خلاصه می شه گفت پلاسما همون گاز یونیزه شده است . یعنی الکترون مولکول های گاز ، با گرفتن انرژی مولکول ها رو ترک کردند . خیلی از چیز های آشنا هم از پلاسما ساخته شده اند مثل همین خورشید خانم . حتی گاز درون مهتابی خونتون هم وقتی روشن می شه ، پلاسما می شه . در لحظات اولیه ی پس از بیگ بانگ big bong))هم به علت وجود حرارت زیاد گاز ها یونیزه شده بودند و جهان از پلاسما پر شده یا بهتر بگم ساخته شده بود . قرآن هم بهترین مثال رو برای اون زده ، درسوره ی فصلت آیه ی 10 ، که در هنگام آفرینش از دخان ، به معنی دود استفاده شده ، که ذرات دوده درآن معلق هستند مثل الکترون ها ( این هم خدا شناسی به روش علمی !)
واما دو حالت دیگر که عمراً خیلی ازشما ها حتی اسم شون رو هم شنیده باشید . که البته وارد کوانتوم هم می شیم : خب قبل از ادامه بحث باید کمیتی رو به نام اسپین به شما معرفی کنم . یک مربع را در نظر بگیرید ، اگر 90 درجه یا 4/1 دور ، اون رو بچرخونیم ، دوباره شبیه حالت اولش می شه ، پس اسپین اون رو 4 معرفی می کنیم . یا مثلا یک مثلث متساوی الاضلاع که با چرخیدن 3/1 دور، دوباره شبیه حالت اولش می شه، پس اسپین اون هم3 است. خوب، در طبیعت هم ذرات بنیادی همین خواص را دارند و بعضی از اون ها با چرخیدن کسری از دایره، به شکل اولشون باز می گردند. پس اسپین اون ها عدد کاملیه. اما چیز های جالب تر دیگه هم وجود دارند که با یک دور چرخیدن هم، به حالت اولشون باز نمی گردند؛ و باید بیشتر از1دور، یعنی 2و3و... دور بزنند تا به حالت اولشون برگردند ، پس اسپین های 2/1و3/1و... رو تشکیل می دهند .
حالت پنجم
چگال بوز-اینیشتین Bose-Einstein condensate Discoverd in 1995 خب بعد از تعریف بالا ، ذرات بنیادی که دارای اسپین کامل مثل2و3و... هستند رو بوزن می نامند. که به اسم ساتیندرا بوز هندی نام گذاری شده اند . از این بوزون ها می شه از مزون و بچه معروفشون، فوتون یاد کرد . حتی هسته ی اتم های با جرم اتمی زوج، مثل هیدروژون البته هسته اش . قضییه اسپین و آمار به ما می گه که، در یک تابع موجی، با عوض کردن جای دو بوزون همسان، تابع تغییر نمی کند و تغییر علامت نمی ده. واسه همین هم به علت تغییر نکردن تابع موج، تعداد مختلفی از بوزون های همسان، این توانایی را دارند ، تا یک حالت کوانتومی رو در یک زمان، در فضای هیلبرت اشغال کنند. علاوه بر اون در دما های پایین تر اگر توسط مقدار خیلی زیاد از بوزون ها یک حالت کوانتومی اشغال بشه حالت پنجم ماده به وجود میآد که به اون چگالش بز-اینیشتن می گویند . مثل ابر میعان در هلیم و یا حتی لیزر خودمون توسط همون فوتون ها که نوعی بوزون هستند . این چگال بز-اینیشتن شکننده است و سرعت نور در اون باتوجه به بقیه ی حالت ها نسبتاً پاینه .
حالت ششم
چگال فرمیونی Fermionic Condensate Discoverd in 2003
اما اون ذرات بنیادی که اسپیشون کسری بود، به فرمیون که هم نام فیزیکدان ایتالیایی، انریکو فرمیون نامیده شده است معروفند. کوارک ها که ذرات سازنده ی پروتون ها و نوترون ها هستند هم فرمیونند . حتی خود پروتون و یا نوترون که هر کدام هم از کوراک (فرمیون ) با رنگ های مختلفی ساخته شدند هم نوعی فرمیون هستند . همون طور که گفتم با قضیه ی اسپین و آمار می شه نشون داد که با عوض کردن جای دو فرمیون همسان تابع موج منفی می شه،البته بر عکس بوزون ها. به همین علت هم فرمیون ها با توجه به قاعده ی پائولی، در نظریه ی میدان کوانتومی رفتار می کنند؛ که طبق اون هم، بر خلاف بوزون ها ، دو فرمیون همسان، نمی توانند یک حالت کوانتومی مشترک رو در فضای هیلبرت اشغال کنند . حال با سرد کردن فرمیون ها در دمای خیلی خیلی کم ، این شکل ماده به وجود می آید. البته حالت ششم و پنجم در ساخته شدن ، خیلی شبیه هم هستند ولی :
تفاوت حالت پنجم و ششم به طور خیلی ساده و خلاصه اینه که ، اگه یادتون باشه هر دو شون از سرد کردن چیز هایی به نام بوزون ها و فرمیون ها ایجاد می شدند ؛ علاوه بر اون فرق این دو ذره در اسپینشون بود . اوربیتال ها و اسپین الکترون ها رو به یاد بیارید ، توی یک اوربیتال دو الکترون با اسپین متفاوت(که اسپین هر کدوم 2/1بود.) می تونستند قرار بگیرند ولی وقتی چند اوربیتال ، هرکدوم توسط یک الکترون پر می شدند ، اسپین اون الکترون ها یکسان بود . تفاوت این دو حالت هم دقیقا یه چیزیه توی همین مایه ها، که هنگام سرد کردن بوزون ها و فرمیون ها نحوه ی قرار گرفتنشون توسط اسپین اون ها مشخص می شه . و خواص جالبی رو برای اون ها به ارمغان می آره مثل ابر رسانایی در چگال فرمیونی .
|
مقدمه خورشید ستارهای است از ستارگان رشته اصلی که 5 میلیارد سال از عمرش میگذرد. این ستاره کروی شکل بوده و عمدتا از گازهایهیدروژن و هلیوم تشکیل شده است. وسعت این ستاره 1.4 میلیون کیلومتر (870000 مایل) است. جرم این ستاره 7 برابر جرم یک ستاره معمولی بوده و همچنین 750 برابر جرم تمام سیاراتی است که به دورش میچرخند. در هسته خورشید ، جرم توسط واکنشهای هستهای تبدیل به تشعشعات الکترومغناطیسی که نوعی انرژی هستند، میشود. این انرژی به سمت بیرون تابانده شده و باعث درخشنگی خورشید میگردد. سایر اجسام آسمانی موجود در منظومه شمسی که توسط جاذبه خورشید در مدارهایشان قرار گرفتهاند نیز گرمایشان را از این انرژی میگیرند.
زبانهها و شعلههای خورشیدی زبانه حلقوی در شکل پایین ، خطوط میدان مغناطیسی ، دو لکه خورشیدی را به هم متصل کرده است. در سال 1973 ، یک زبانه خورشیدی (سمت چپ تصویر) 000/588 کیلومتر (365.000 مایل) از سطح خورشید را پوشاند. اغلب فعالیتهای شدید خورشید در نزدیکی لکههای خورشیدی رخ میدهند. شعلههای خورشیدی ، جرخههایی از انرژی هستند که عمر چند ساعته دارند، این شعلهها هنگامی بوجود میآیند که مقدار زیادی انرژی مغناطیسی بطور ناگهانی آزاد شود. زبانههای خورشیدی ، فوارانهایی از گاز مشتعل هستند که ممکن است صدها هزار کیلومتر در فضا پیش بروند. میدان مغناطیسی خورشید میتواند زبانههای حلقوی را هفتهها در فضا پیش بروند معلق نگاه دارد.
باد خورشیدی هاله (جو بیرونی) خورشید حاوی ذراتی است که انرژی کافی برای فرار از جاذبه خورشید را دارند. این ذرات بصورت مارپیچی با سرعتی معادل900 کیلومتر (560 مایل) در ثانیه از خورشید دور شده و باد خورشیدی را بوجود میآورند. این ذرات در همان مسیرهای میدان مغناطیسی خورشید حرکت میکنند و از آنجا که دارای بار الکتریکی هستند، منظومه شمسی را پر از جریانات الکتریکی میکنند. ناحیه فعالیتهای خورشیدی ، هلیوسفر (کره خورشیدی) نامیده میشود. باد خورشیدی در هر ثانیه حدود یک میلیون تن هیدروژن حورشید را از بین میبرد. 100000 میلیارد سال طول خواهد کشید تا باد خورشیدی تمام جرم خورشید را در فضای بین سیارهای پخش کند، اما طول عمر طبیعی خورشید فقط 10 میلیارد سال است. چرخهها و لکههای خورشیدی حرکت وضعی خورشید باعث ایجاد میدان مغناطیسی میشود، مناطق استوایی خورشید سریعتر از مناطق قطبی آن چرخیده و این امر باعث میشود که خطوط میدان مغناطیسی درون خورشید حلقه بزنند. این خطوط در صورت خروج از سطح خورشید ، باعث فعالیتهای خورشیدی نظیر لکههای خورشیدی ، شعلهها و زبانههای خورشیدی میشوند. این فعالیتها ، بخصوص لکههای خورشیدی ، چرخهای 11 ساله دارند. مرگ خورشید 5 میلیارد سال بعد ، بیشتر هیدروژن موجود در هسته خورشید گداخته شده و صرف تهیه هلیوم خواهد شد. در آن زمان ، جاذبه باعث انقباض هسته شده و فشار ، دمای آنرا افزایش خواهد داد. هیدروژن شروع به سوختن در پوسته اطراف هسته خواهد کرد. انرژی حاصل از این گداخت هستهای در پوسته ، باعث انبساط لایههای خارجی خواهد شد و سیارات عطارد و زهره را ذوب میکند و آنها را در بر میگیرد. انبساط خورشید تا مدار زمین متوقف شده و حرارتش تمام موجودات زنده را از بین میبرد. بعد از آن خورشید تبدیل به یک غول سرخ میشود. سپس ، لایههای خارجی در فضا پخش شده و یک سحابی سیارهای تشکیل خواهند داد. هسته نیز بصورت یک ستاره کوتوله سفید باقی مانده و بتدریج از بین خواهد رفت. پس میتوان گفت که با فرا رسیدن مرگ خورشید ، مرگ زمین و تمام موجودات این سیاره فرا میرسد. |
|
دید کلی
می دانیم که خورشید ، انرژی خود را از طریق سوزاندن هیدروژن و تبدیل آن به هلیوم تأمین میکند. واکنشهای هستهای که این همجوشی را امکان پذیر میسازند ، در مرکز خورشید اتفاق میافتند. هم اکنون حدود 50 درصد از این هیدروژن مرکزی به هلیوم تبدیل شده است. ظرف 5 میلیارد سال آینده ذخایر هیدروژن در این منطقه داغ تمام خواهد شد.
|
مرگ خورشید
با به پایان رسیدن ذخیره هیدروژن خورشید ، این ستاره زرد به یک غول سرخ انرژی تبدیل شده و باعث گداخت هلیوم به کربن و اکسیژن خواهد شد. حجم خورشید زیاد شده و دمای سطح آن کاهش مییابد. افزایش حجم ، کاهش دما را جبران می کند و کره زمین گرمای بسیار زیادی از خورشید دریافت میکند و حیات روی زمین از بین میرود. سیارات یکی پس از دیگری تبخیر میشوند. ولی خورشید کاملا از بین نمیرود، بلکه سرانجام بصورت یک کوتوله سفید باقی میماند.
انسان و قهوه خورشیدی
انسانی که قصد احیا خورشید را دارد، نباید منتظر مرگ خورشید طی مراحل فوق باشد. باید قبل از اینکه خورشید به کوتوله سفید تبدیل شود ، بشر وارد عمل شود. وقتی ذخیره هیدروژن خورشید در منطقه مرکزی تمام شد ، خورشید محروم از سوخت وارد آخرین مراحل موجودیت خود میشود. با این همه تودههای وسیعی از هیدروژن سوخته نشده ، بین هسته و سطح خورشید باقی میماند. این مطلب به یک معنا نوعی کارکرد نادرست ماشین خورشیدی است.
برای به جریان انداختن سوخت ، به یک پمپ نیاز است تا کوره مرکزی را از خاکسترهای ناشی از فرآیند همجوشی پاک کند. به این ترتیب میتوانیم حیات خورشید را از حدود 10 میلیارد سال افزایش دهیم. برای انجام این کار باید مواد خورشید را بطور ادواری به هم بزنیم. درست همانگونه که یک فنجان قهوه را هم میزنیم تا شکر با مایع مخلوط شود ، یا همانطور که با قرار دادن چوبهای حاشیه آتش در مرکز آن ، آتش را احیا میکنیم. برای این منظور باید یک نقطه داغ بین مرکز و سطح خورشید ، کمی خارج تر از منطقه همجوشی ، ایجاد کنیم.
|
روشهای احیا خورشید
· یک روش برا احیا خورشید ، منفجر کردن سوپر بمبهای هیدروژنی است. با بمبهای امروزی نیز درجه حرارتهای بسیار بیشتر از حرارت مرکز خورشید ایجاد شده است. مسئله موجود در این روش ، رساندن بمب به مقصد مورد نظراست. بدون آنکه در این مسیر بخار شود.
· روش دیگر ، فرستادن یک پرتو لیزری فوق العاده نیرومند و متمرکز به سطح خورشید است. مسئله موجود در این مورد هم این است که چگونه از پراکندگی بیش از حد سریع این انرژی جلوگیری کنیم.
احیاگرهای فرازمینی
· به نظر میرسد تعدادی از ستارگان آسمان سوزاندن هیدروژن خود را بسیار بیش از آنچه معمولا انتظار میرفته است، ادامه دادهاند. دانشمندان هنوز هم در جستجوی نوعی تبیین طبیعی برای این پدیده هستند.
· شاید این پدیده ناشی از مداخله ساکنان سیاراتی باشد که برای نور و حرارت خود به این ستارگان وابستهاند!
· شاید آنها با اطلاع از سرنوشت قریب الوقوع خود راهی برای بر هم زدن ستارههای خود و طولانیتر کردن عمر آنها یافته باشند!
احیاگری باستانی
تصویر خورشید در حال مرگ ، خاطر آزتکها را نیز به خود مشغول میکرد. آنها برای آنکه خورشید را زنده نگه دارند، بصورت ادواری قربانیان انسانی تقدیم میکردند. در محرابهایی که بر فراز هرمهای آنها ساخته شده بود، جوانانی که در عنفوان جوانی به سر میبردند، سلاخی میشدند.
این کتاب مجموعه ای از جاهای دیدنی ،آداب و رسوم،وضعیت اجتماعی و اقتصادی استان خراسان، غارها،دره ها، قلعه ها و کاروان سراها، آرامگاه ها و ... می باشد. شما در این کتاب می توانید مطالب کاملی درباره موضوعات بالا و دیگر موضوعات و همچنین عکس هایی از مناطق مختلف استان خراسان و مطالب جالبی درباره چگونگی انجام گرفتن جشن ها و اعیاد در این استان بیابید. 44 صفحه از این کتاب به زبان های عربی و انگلیسی نوشته شده است. این کتاب با قیمت 32000 ریال در دسترس است.
اثر:حسن زنده دل و دستیاران